به گزارش تیتر گیلان، جواد زادیوسف در یادداشتی نوشت،با نگاهی به وضعیت مدارس و با وجود ترک تحصیلهای گسترده که تنها بخشی از آن با بروز و ظهور بیماری کرونا در ارتباط است و بخش اعظم آن به سیستم آموزشی ناکارآمد و برخی مجریان ناکارآمدتر مربوط بوده است، بعد از تعطیلات ناشی از شیوع کرونا باز هم ما نمونههایی از راهکارهای غیرمنطقی و قوانین ناسازگار با روح و روان کودکان و نوجوانان را در مدرسهها شاهد خواهیم بود. مدارسی که در طول سالها هیچ تغییری در آنها ایجاد نمی شوند.نه از نظر فیزیکی،رنگ و نگارههای دیوارها و نه از نظر چشماندازها و ابتکار عملها و خلاقیتهای عوامل اجرایی که از بالادست برای مدارس تصمیم گیری می کنند.
نتیجه مشاهده و تجربه سال های اخیر که همزمان با زعامت مدیران و مسئولان دولت تدبیر و امید بوده و با حمایت ویژه اصلاحطلبان روی کار آمدند اما در ایام نزدیک به تشکیل مجلس انقلابی و متعاقب آن روی کار آمدن دولت سیدابراهیم رییسی خود را به طیف انقلابی نزدیک نمودهاند.
حتی در یک شهرستان کوچک به صورت واضح نشان داده که مسئولان و تصمیم سازان در زمینه آموزش و پرورش به جای حمایت و استفاده از تفکرهای نو و جوانان بادانش و فعالی که سوابق کارهای تربیتی حتی خارج از سیستم آموزشی را داشته و از این طریق حتی مورد توجه ارگانهای دیگر قرار گرفته با ایجاد موانع و مشکلات و گرفتن آزادی عملشان، موجبات سرخوردگی آنان را فراهم کرده و دقیقا در حال تبدیل به افرادی هستند که به تعلیم و تربیت تنها به چشم یک شغل نگاه می کنند و تمایل دارند تنها در چارچوب بخشنامهها و در حد کفایت قانونی کار کنند. در حالی که بارها در کلام بزرگان و علمای معاصر شنیده ایم که معلمی عشق است و معتقد به انجام کار تشکیلاتی و جهادگونه برای تربیت آینده سازان بودند.
بنابراین علاوه بر سیستم فرسوده ای که همه دانش آموزان در آن مجابند تا یک چیز را با یک سرعت و به یک شیوه مطالعه کنند،این ایدئولوژی و جهان بینی نادرست مسئولانی که در دولت وقت، منصوب شده اند بوده که سهم بیشتری در افول آموزش و پرورش در سال های اخیر داشته است.
طرح هدفمند هدایت تحصیلی، در دولت وقت طرحی در تضاد با اصل سی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران،که تنها جهت خصوصیسازی و دفاع از تجاریسازی آموزش در کشور ایجاد شد و نتیجه ی آن گسیل دادن دانش آموزان زبده و نخبه به سمت مدارس پرهزینه و متعاقب آن کسب رتبه های برتر توسط این مدارس جهت موجه جلوه دادن این امر در آینده بود.
هیات دولت وقت در آخرین جلسه سال ۹۳ طرح رتبهبندی معلمان را تصویب کرد که این به اصطلاح طرح در واقع تغییر یک ماده قانون خدمات و جازدن آن به عنوان طرح رتبهبندی، گرفتن پول به اجبار از اولیا، در مدارس دولتی و ادعای آموزش رایگان، تجاریسازی به اسم خصوصیسازی، عدم پرداخت پاداش خدمت فرهنگیان، عدم پرداخت حقوق معلمان حق التدریس به موقع، عدم توانایی وصول سهم دولت به نفع صندوق ذخیره فرهنگیان، ضعف اجرای بیمه تکمیلی معلمان، عدم شفافیت در عملکرد صندوق ذخیره فرهنگیان، دریافت هزینه دورههای بازآموزی از معلمان، بهکارگیری نیروهای بازنشسته، ابقای مدیران میانی و جزء ناکار آمد دولت پیشین، کمبود و نبود فضای آموزشی در مناطق محروم، تراکم بیش از حد کلاسهای درس.بزرگنمایی و تبلیغات گسترده با عنوان افزایش حقوق فرهنگیان در اخبار و رسانه ها در دولت تدبیر و امید بیش از هر دولت دیگری در چند دهه ی اخیر تاریخ آموزش و پروش صورت گرفت!
دست دولت وقت در جیب فرهنگیان
در کل اگر بی طرفانه بخواهیم ضعف در حوزه آموزش و پرورش در تمامی دولتهای بعد از انقلاب را بررسی کنیم،سهم دولت تدبیر و امیدی که بالاترین مقام اجراییاش بعد از روی کار آمدن تلاش می کرد مدام کمبودها و نارسایی ها را به بی کفایتی دولت قبل گره بزند، از هر دولت دیگری حتی دولت اول اصلاحات به مراتب بیشتر است.یکی از ویژگی های کار در آموزش و پرورش این است که منفعت مادی چندانی در آن وجود ندارد و با وجود اینکه این خانواده پرجمعیت اما نجیب و مظلوم همواره از کمبود بودجه رنج می برد، یکی از عجایب در دولت یازدهم، سوءاستفاده بزرگ در صندوق ذخیره فرهنگیان و بانک سرمایه بود.
افتضاح سند ۲۰۳۰
از همه این ها که بگذریم،طرد نیروهای انقلابی،مطرح کردن جایگزینی سند ۲۰۳۰ به جای سند افتخارآمیز تحول بنیادین که کلی زمان و سرمایه برای تدوینش مورد استفاده قرار گرفت و حتی بعضا اجرای پنهانی سند یونسکو و دادن تعهدات بی ضابطه و خارج از عرف و قانون به یک نهاد بین المللی و رونمایی عجولانه از این سند یکی دیگر از فجایعی است که در دولت روحانی مورد توجه قرار گرفت!
سند۲۰۳۰ که عده ای تلاش کردند تا دلیل مخالفت رهبر انقلاب را با آن در مسائل پیش پا افتاده ای مانند آموزش برابر زنان و… عنوان کنند،در واقع تفاوت عمده اش با سند تحول بنیادین، تفاوت در دیدگاه ها و جهان بینی آنهاست. تاکید سند ۲۰۳۰ با توجه به سیطره ی مستکبران عالم برای آموزش کودکان طراحی شده، حال آنکه سندتحول بنیادین نگاهی داخلی دارد، و آموختن سازمان یافته از غرب در آن راهی ندارد. برعکس این سند ارزشمند بر تاثیرگذاری مثبت ایرانِ آینده، بر جهان تاکید داشته و در هدف کلان دوم و بسیار مهم تر آمده که نظام آموزشی ایران باید “زمینه سازی برای اقتدار و مرجعیت علمی و تکوین تمدن اسلامی ایرانی در راستای تحقق جامعه جهانی عدل مهدوی” باشد.
رئیس دولت وقت میگفت: ” بنده با آدمهای تندرو و افراطی میانهای ندارم و اساساً من آمدهام تا خط اعتدال را جایگزین افراط کنم چرا که همیشه مشکل آفریدهاند.”ولی به برخی از انتصابات صورت گرفته در استان ها سری بزنید و ببینید چگونه مدیران تندروی تدبیر و امیدانگیزه کاری را ازهمکاران گرفتند….
و در جای دیگر افاضه فرمودند:
” نقد خیلی زیباست البته دلسوزانه و سازنده، با نقد منصفانه میشود تصمیمات را تصحیح کرد و نقاط ضعف را برطرف. نقاد بهترین خدمت را به کشور و دولت خواهد کرد.
دولت آینده دولت ادب و اخلاق خواهد بود و این برای دولت تدبیر یک اصل است.
برای این به صحنه آمدهام که اخلاق، تلاش، عشق و متانت را برای مردم ایران فراهم کنم. ”
ولی بعضا مدیران آموزش وپرورش در این دوره تحمل نقد و انتقاد را نداشتند و از هر ابزاری برای تهمت و طرد نیروهای انقلابی بهره بردند.
انتهای پیام/